شهر باران

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

شهر باران

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

سرسبزترین

شاید مطلبی رو که در زیر می‌خونید، قبلا" بارها و بارها در مجلات یا وبلاگ‌ها خونده باشید، اما اگه می‌بینید که زیر مطلب مثل همیشه منبع رو ذکر نکردم به این دلیله که این مطلب رو خودم نوشتم، 6 سال پیش در وبلاگ قبلیم برای روز تولد خودم [ امروز ]٬ البته باعث افتخار منه که مطالبم رو در وبلاگ‌های دوستان ببینم، اما باعث تاسفه که این دوستان کم‌لطفی کرده بودن و هیچکدوم منبع مطلب رو ذکر نکرده بودن و مطلب زیر هم امروزه در وبلاگ‌های زیادی بدون ذکر منبع دیده میشه! من به عنوان فرد کوچیکی از جامعه بزرگ وبلاگ نویسان٬ از همه خواهش میکنم که حتما" منابع مطالب رو کامل و خوانا ذکر کنن٬ تا خدایی نکرده در حق کسی اجحاف نشه!
زیاده گویی‌های من رو ببخشید! ممنون که هنوز به من سر می‌زنید، موفق باشید...

دیروز آخرین روز بود و امروز اولین روز، همه خاطراتم را به گذشته می‌سپارم و تنها به لحظه‌های آتی زندگی‌ام می‌اندیشم، یاد تو همچو درختی همیشه سبز با ریشه‌ای خشکیده در خاطرم خواهد ماند، ولی افسوس از سرشت این درخت بلند و استوار که سایه‌اش را از رهگذر خسته‌ای نیمه جان دریغ داشت. تو خاطره‌ی تلخ دیروز من بودی و من دفتر خاطرات رهگذارانی غریبه که تشنه لب آمدند و تیشه به دست برفتند، آری من درختم، درختی که همچون همنوعان خود در فصلی سرسبز است و در فصلی دگر برگهای خشکیده اش را ز دست خود رها می‌کند، و در اندیشه زایش و رویشی دوباره به خواب فرو می‌رود، من فرزند بهار هستم، بهاری که سمبل رویش و سرسبزی‌ست، و در آستانه فصلی گرم، بارها و بارها متولد خواهم شد، دوباره برگ و بار خواهم داد و پرندگان آوازه خوان را در بر خویش خواهم گرفت، این بار با قامتی چنان استوار که هیچ تیشه بدست به ظاهر تشنه لبی در سایه‌ام نتواند بیاساید!
... آنان که به ظاهر درخت اند و در باطن آتش، روزی در طوفانی سهمگین به دست چرخ بلند به زیر کشیده خواهند شد و بر زمین خواهند نشست، در فصول سرد که برای دیگران انتظار شیرین بهار است به عذابی سخت فنا شوند و از یاد و خاطره‌ی همگان به در روند!
... آنان که بید مجنون هستند، در سخت ترین بادهای روزگار، همچون عمارتی مستحکم و پا برجا، در برابر شلاق‌های آسمانی توانی خارج از حد تصور خواهند داشت و ضربه های آذرخش جان سوز را به آسانی تحمل خواهند کرد، چرا که افتاده‌ترینند و بس!

نظرات 827 + ارسال نظر
ساسان دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 03:49

زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن . سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمی گردی نیازی به پاک کن نداشته باشی

مرتضی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 04:42

سلام: وبلاگت خیلی خوبه

ولی
این صفحه یعنی صفحه ی نظرات به سختی بالا میاد .

شرقی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 06:26 http://www.sminaseresht.blogfa.com

سلام دوست خوب

عالی نوشتی گاهی حقایق ولو تلخ اگر ابراز بشه شیرین خواهد شد ...

قلم قشنگی داری مثل باران پاک و زلال و با سخاوت

بارانی باشی تا همیشه ..

محمد دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 07:29 http://www.arezoobarani.mihanblog.com


سلام ...
خوبی عزیز
باز هم ارزو بارانی ...
نوشته از....
او در باران هم امد......
من غریبه دیروز..آشنای امروز و فراموش شده فردایم
پس در آشنایی امروز مینویسم تا در فردای تلخ جدایی بیاد آوری مرا
چون روزی بوده ام !!!! خاطرم را به خاطر بسپار با مهر عشق
شاید فردا نباشم.
ولی امروز هستم
اپ کردم و نشسته ام به انتظار. همراهیم کن
(اپ کردین خبر کنید)

parsa دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 09:21

خیلی قشنگ بود

حبیب دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 09:28

خوب بود بعضی از کلمات به ادم اعتماد به نفس میده

هادی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 12:10

با سلام خدمت شما دوت عزیز . انصافا مطلب به دل نشینی گذاشتی . امیدوارم همیشه پادار و پیروز باشی .
hadi8051

سامان دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 13:11

عااااااااااااااالللللللللیییییییییییییییه

سامان دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 13:25

توپ

آ دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 15:56

سلام. این سلام به سبزی تمام سرسبزی هاست

[ بدون نام ] دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 16:09

فقط میتونم بگم
دمت گرم بابا
ایول

[ بدون نام ] دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 16:33

چیبگم رفیق؟ بد نبود
موفق باشی

[ بدون نام ] دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 17:32

میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.

حسین دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 18:41 http://rfmh.blogfa.com

باور کن وقتی داشتم مطالبو می خوندم گریه کردم
تحسینت میکنم بخاطر حس شاعرانت
البته من کوچکتر از اینم که نظر بدم

امیر دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 18:56

سلام
خیلی عالیه امیدوارم کسانی که طاهریند به لیاقتشان برسند تا ببینند دنیا دست کیه.
ممنون
خداحافظ

محمد دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 20:31 http://www.khatkhat.blogfa.com

خیلی زیباست

سحر دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 20:33 http://www.range-khoda.persianblog.ir

دوست گرامی سلام
تولدتون مبارک
مطلبتون من رو یاد مطلبی از عرفان نظر آهاری انداخت با عنوان مسافر و درخت
مطلب خوبی نوشتین ولی پراکنده گویی کردین ای کاش مطلبتون عنوانی داشت تا هتر میشد نظر داد

گل رز دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 21:00 http://www.darde-eshg.blogfa.com

دنیا را بد ساختند.................


کسی را که دوست داری تو را دوست ندارد

کسی که تو را دوست دارد تو دوست نداری

اما کسی که تو دوست داری او هم دوستت دارد

به رسم ایین هرگز به هم نمی رسیدو این رنج است

زندگی یعنب این................

استاد شریعتی

بشقساشی دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 21:50

خیلی خوب والبته راضی کننده

Majid سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 00:45

rastesh nemidonam chi begam vali faghat mitonam begam ke delam vasat misoze chon hes mikonam tanhaee nemidonam chera in heso daram vali khob majboram begamchon khoddamam tanhamvali vagean ino mitonam begam ke bainke avalin baram bod ino khondam vali vagean ziba bod kash manam ye hamchin godrati dashtam ke vase khodam benevisam
MOVAFAGH BASHI TAVALODET MOBARAK

parvin سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 11:26

مهربانی ممنوع !
دست سوزنده مشتاقت را
در نهانخانه جیبت بگذار
تا که پابند نباشی به کسی دست بدهی
خارهایی هستند که ز سر پنجه دوست با سر انگشتانت می جنگند ،
دوستی مسخره است
مهربانی ممنوع !
و تو ای دوست ترین
در نهانخانه جیبت بگذار دست سوزنده مشتاقت را ،
من و تو
باید از سلسله بایدها دستانما ن را زنجیر کنیم ،
با زبان دگران لحظه هامان را تفسیر کنیم
و نگوئیم که بازیگر یک قصه معتبریم
کاش میدانستی
که نباید حس کرد,که نباید دل بست
در فضایی که پر از همهمه آدمهاست
من گرفتارترین تنهایم, تو گرفتارترین
دل ما بسته وابستگی است
قصه ماندن ما, طرح یک خستگی است؟!...

حدیث سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 11:54 http://hadis_enezar

kheyli khoob bood

mehrdad سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 12:03

بابا دمت گرم وبلاگت عالی بود من که حال کردم.

ناشناس سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 12:03

خوب بود

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 12:57

عالی بود

حمید سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 13:00

عالی بود به نظر من تو میتونی نویسنده موفقی بشی...

محمد سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 13:30

با سلام
عالیه آرزوی موفقیت شما را در تمامی شئونات زندگی دارم.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 14:06

سلام عالی بود

کامران سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 15:32

با سلام
بسیار امیدوار کنده بود
مطلب خوب و جالبی بود خیلی ظریف و با احساس

سعید سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 18:23

خوب بود ... انشا الله موفق باشی

مسعود iranian-pc سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 18:25 http://iranian-pc.blogsky.com

دیدی گفتم من رو فراموش میکنی حد اقل من چند تا نظر دادم ولی جواب ندادی ؟؟؟؟ به حر حال من که به یادتم

مانی سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 19:00

جالبه خیلی هم جالبه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 19:14

سایت جالبی دارین.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 19:20

vagean tahsin bar angize ham az nazare maddi va ham az nazare manavi
movafagh bashin age saytaye digeyi ham dashtin da khedmatim age komaki bud

peyman سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 19:24

سلام به نظر من این مطلب خوب و عالی است ولی دور از ذهن و تخیل است بهتر است بگویم نویسنده این مطلب قدرت تخیل بسیار عالی دارد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 21:09

با سلام خدمت شما دوست عزیز . انصافا مطلب به دل نشینی گذاشتی . امیدوارم همیشه پادار و پیروز باشی .
به امید موفقیت روز افزون

pouya سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 21:44

baratoon arezooye movafagiyat daram mataleb jaleb bood

محمد ملکان سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 22:15

سلام دوست عزیز
ویلاگ جالبی دارید.
امیدوارم موفق باشید.

احسان7 سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 23:00

سلام...بسیار متن زیبا و پر احساسی بود.
فکر میکنم الهام گرفته از شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"
از فروغ فرخزاد باشه...شاید.
در مجموع واقا خسته نباشید.

غلامرضا سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 23:15

ایول

محمدرضا اصولی سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 23:16

خوب است

علی سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 23:50

با عرض سلام و خدا قوت
از مطالبی که گردآوری کردید باید تقدیر کرد
دست مریضاد آرزوی توفیق روز افزون برایتان دارم

شیما چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 00:49

خوب بود!

علی چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 01:06

وبلاگ زیبایی دارین نوشتتون هم خیلی شیرین و زیبا بود

mohamad چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 01:14

ghashange

علی چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 01:16

پس از بارها باز از از خواندنش لذت بردم
همیشه شاد باشی دوست خوب

عرشیا چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 01:42 http://www.arshiyaalexadel.blogfa.com

سلام علی آقا...
این پست رو که خوندم واقعا جا خوردم واقعا
من هم یه همچین بلایی سرم اومده...نقدی رو که تو بلاگم زدم الان تو خیلی وبلاگ ها است که حتی یه اسم کوچولو از من به میون نیوردن(نقد مرد هزار چهره)
به من هم سر بزن
قربانت عرشیا

میثم چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 01:58

سلام
از این که خیلی روان و بی پرده حرفهای دل خیلی ها رو مینویسید
خیلی خوبه بهثون تبریک می گم
سرافراز ثاشید
با سپاس

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 03:12

سلام، ای ول بابا ای مطلب رو شما نویشتین!! این متن رو توی یه وبلاگ دیگه هم خونده بودم جدا قشنگ نوشتین.. وبلاگ تون هم عالیه....(عشقی گه در قبال انجام دادن کاری حس می کنید صرفا یک اندیشه* است) ¤وین دایر¤

الهام چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 08:49

خاطره شیرینه ، حتی تلخش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد