ساده دل نازنین٬
گلی به خونه داشتم٬
بوته گل نازی
به آشیونه داشتم٬
وقتی دور از او بودم٬
دل بی تاب او بود
شبها خونه م روشن٬
از مهتاب او بود٬
همه هستی من٬
عشق ناب او بود٬
او همه دنیای من بود٬
آرزوهای من بود٬
توی دنیا پناه این٬
دل تنهای من بود٬
اگه درد دلی داشتم٬
نگاش دوای من بود٬
نه کسی ز ما نظر زد٬
نه گناه از کسی سر زد٬
گل من پرنده ای بود٬
او مد و دوباره پر زد٬
نه حسادت آتیش به پا کرد٬
نه کسی جادو به ما کرد٬
چراغ آشیونم رو٬
سفر ازم جدا کرد٬
کجا رفت اون مرغ مهاجر٬
کجا رفت اون عشق مسافر٬
کجا رفت اون شادی جونم٬
که با او رفت تاب و توونم...
منبع: مجتبی شاه علی
دوستان عزیزی که قدم رنجه میکنن و به وبلاگ من سر میزن:
درسته که من گاهی اوقات مطالبم رو خطاب به شخص بخصوصی مینویسم، اما همیشه اینطور نیست، مثلا" مطلب قبلی با عنوان نوای دلنواز فقط یه دست نوشته قدیمی بود، و کسی رو مورد خطاب قرار نداده بودم!
خیلی برام جالب بود که بعضیها بعد از این همه مدت منو اینطوری شناختن، واقعا" متاسفم برای خودم!
صدایی٬
از دور دستها مرا فرا میخواند٬
و با جاذبهای مهیب٬
به سوی خود میکشد،
صدایی نا آشنا اما٬
با احساسی هوس انگیز،
چیست؟
باز هم رویایی دیگر؟
رویا کافیست،
کمی حقیقت میخواهم،
برو ای احساس شیرین وحشتناک،
تو هم طنین صدای٬
دختر هرزهای بیش نیستی!