شهر باران

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

شهر باران

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

بدون شرح




می‌تونستم این نظرو تائید نکنم٬ اما اینکارو کردم که هـم شما ببینن و قضاوت
کنین٬ هم خودش ببینه شاید یه کم خجالت بکشه...



آخرین شب

من امشب سخت بیمارم٬
و در بیماریم مرگی فرو خفته٬
نگاه دیده‌ام لرزان و بی‌تاب است٬
نمی‌دانم چرا دستان اندوهم٬
کمی سرد و کمی پر التهاب٬
تن بیمار من می‌سوزد از درد فراق٬
چرا امشب چراغ خانه خاموش است٬
چرا دستم عرق کرده٬
چرا چشمان من گریان و نالان است٬
عجب ایام نامردی٬
عجب صبری خدا دارد٬
من امشب خواه یا ناخواه٬
دلم را می‌سپارم بر سر باد هوای صبح گاهی تا نسیم آن٬
زداید غصه‌های بیشمارم را٬
نمی دانم چرا این دل گرفتست و
چرا من بی صدا در غربت یارم٬
چنین بی‌تاب می‌گریم٬
خدایا نالم از درد فراق یار دیرینم٬
من امشب درد را دیدم٬
من امشب نیز می میرم٬
من امشب کوه‌های غصه‌هایم را فرو می‌ریزم اما٬
کاش میشد قطره اشک را٬
از روی لب‌های سحر برداشت...

منبع: تنهای تنها