-
غربت من
دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 10:27
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره آخر خط زندگی این نفسای آخره وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر می شم وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم باید برم باید برم باید که بی تو بپرم آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم سکوت من نشونه...
-
باران می بارد امشب
پنجشنبه 22 فروردین 1387 19:29
دلم غم دارد امشب آرام جان خسته، ره می سپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شاید از فکر سفر بر گردی امشب از تو دارم یادگاری سردی این بوسه را پیوسته بر لب قطره قطره اشک چشمم می چکد با نم نم باران به دامن بسته ای بار سفر را با توای عاشق ترین بد کرده ام من رنگ چشمت رنگ دریاست سینهء من دشت غمهاست یادم آید زیر باران، با تو بودم،...
-
محراب عشق
پنجشنبه 15 فروردین 1387 06:29
آنگاه که با نگاه پر از محبت و چشمان اشک آلوده ات به من می نگریستی، و با متانتی مملو از شرم حیا نگاه از نگاهم بر می گرفتی، و بر زمینش می دوختی، تمام وجودم سرشار از احساسی آتشین می شد، که گویی لطافت تقابل عشقی پاک است که در برابرم می بینم، وقتی به یقین رسیدم که سرنوشت جاودانه ای که، بارها و بارها وعده داده شده را، به...
-
مناجات
پنجشنبه 1 فروردین 1387 08:57
خداوندا٬ از هیچ یک از بندگانت نه شکایتی بر لب دارم٬ و نه کینه ای در دل٬ تنها التماس های مرا٬ برای آنان که چشمان خود را٬ بر روی نقشهای زیبای عظمت و بزرگی تو بسته اند بپذیر٬ در های بلند رحمت خویش را بر آنان بیشتر بگشای٬ تا شاید که دریچه های کوچک قلب سیاهشان٬ از احساس وجود تو نورانی گردد٬ و نیاز به تو را بیشتر از همیشه...
-
شاخه گل سرخ
یکشنبه 26 اسفند 1386 23:30
دوست دارم همونطوری باشم که واقعا" هستم٬ یه کلبه کوچیک٬ یه گلیم پا خورده٬ یه کوزه آب٬ یه تیکه نون٬ یه روز سبز با روشنایی خورشید٬ یه شب پر ستاره با نور ماه٬ یه کتاب واسهی اهلش٬ یه دفتر خاطرات و ... دوست دارم تو هم همونطوری باشی که واقعا" هستی٬ هر طوری که باشی برام عزیزی٬ نمی تونم وقتی میای سر راهت فرش قرمز پهن کنم٬ نمی...
-
خاطرهای از گل لاله
چهارشنبه 22 اسفند 1386 10:05
گل لاله گل لاله نجابت از تو می باره٬ بمیرم ساقتو کی چید که رنجیدی چنین واره٬ گل لاله گل ساده گل سنگین و افتاده٬ تو دشت خشک و بی بارون تو رو می بینم آواره٬ ای گل ساقه شکسته ای پریشون٬ درد تو درد من نداره درمون٬ اگه ابر آسمون بر تو بخیل٬ کاش که از چشمای من بباره بارون٬ گل درد رنجتو با تنم یکی کن٬ تن من فدای تو ای گل دل...
-
سکوت مرگبار
دوشنبه 20 اسفند 1386 09:57
نمی دانم نمی خواهم بدانم پس از مرگم چه خواهد شد٬ نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت٬ ولی آنقدر مشتاقم٬ که از خاک گلویم سوتکی سازد٬ گلویم سوتکی باشد٬ به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش٬ و او یک ریز و پی در پی٬ دم گرم خوشش را در گلویم سخت بفشارد٬ و خواب خفتگان خفته را آشوب تر سازد٬ بدین سان بشکند سکوت مرگبارم...
-
باران که می بارد
یکشنبه 19 اسفند 1386 14:12
به یاد مردی میافتم٬ که میگفت عاشق باران بود٬ چون میتوانست زیر آن آسوده گریه کند٬ تا روز بعد به دنیا بخندد٬ و دیگران را شاد کند٬ گرچه درونش غم موج میزد٬ و رفت٬ و نگذاشت کسی برای شاد کردنش بجنگد٬ شاید نمیخواست٬ کسی برایش و در کنارش بگرید٬ اما نمیدانست٬ آن شخص می گرید اکنون، بدون باران٬ تا شاید قطره ای از اشکهایش...
-
فرشته
پنجشنبه 16 اسفند 1386 16:00
اونی که از همه شیرینتر رفته جای خالیش تو خونه سبز شده رفته اونی که از همه بهتر واسه من بود من و تنها با خودم گذاشته رفته دیگه رفته دیگه رفته دیگه رفته اونی که اسمش تو قلبم نوشته واسه هر چی خاطرس مثل فرشته اونی که بهار عشق و با خودش داشت مثل پاییز اومد و با برگا رفته دیگه رفته دیگه رفته دیگه رفته اونی که مثل فرشته واسه...
-
ای کاش درک میکردی
دوشنبه 6 اسفند 1386 09:56
از بیم و امید عشق رنجورم ارامش جاودانه میخواهم بر حسرت دل دگر نیفزایم اسایش بیکرانه میخواهم پا بر سر دل نهاده میگویم بگذشتن از ان ستیزه جو خوشتر یک بوسه ز جام زهر بگرفتن از بوسه اتشین او خوشتر پنداشت اگر شبی به سرمستی در بستر عشق او سحر کردم شبهای دگر که رفته از عمرم در دامن دیگران به سر کردم دیگر نکنم زروی نادانی...
-
حرف دل قانون عشق است
پنجشنبه 25 بهمن 1386 09:27
گویند هر انسانی یکی شبیه خود دارد، درست مثل دو نیمهء سیب، که اگر این دو نیمه را کنار هم بگذاریم، به یک سیب کامل تبدیل می شود، اما آیا این واقعا یک سیب کامل است؟ مسلم است که نیست، چون اگر آن دو را رها کنیم، دوباره به دو تکه تبدیل می شوند، تنها وقتی دو تکهء سیب به یک سیب کامل و واحد تبدیل می شوند، که بتوانند همدیگر را...
-
اولین نگاه
چهارشنبه 19 دی 1386 23:52
از اولین باری که دیدم تو رو ای وای ریشه زدی تو قلبم عاشق شدم انگار من میدونم که خوب میدونی با تو هستم دوست دارم عاشقتم تو رو می پرستم ای عشق زیبای من بیا به دنیای من بیا بشو همسفر با قلب تنهای من ای گل رعنای من بشو تو همراه من بیا بشو مرهم این دل تنهای من اگر بگی باهام بخون باهات می خونم اما بدون تا آخرش باهات می مونم...
-
گریه کردم
یکشنبه 16 دی 1386 23:23
شرجی تر از باران برایت گریه کردم هر شب نشستم در عزایت گریه کردم با آنکه آغوشم تهی بود از خیالت هق هق به روی شانه هایت گریه کردم روی تمام خاطراتم غم نشسته تشنه برای گونه هایت گریه کردم دل را به دریا می زدم از شوق دیدن در غربت گنگ صدایت گریه کردم تنها نشستم در حصار بی قراری بی تاب در حال و هوایت گریه کردم یادش به خیر آن...
-
سوال بی جواب
شنبه 15 دی 1386 22:14
ز دریا پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا بی نیازتر از من. ز شمع پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا سوزنده تر از من. ز آب پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا روان تر از من. ز خاک پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا افتاده تر از من. ز گل پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا زیباتر من. ز پروانه پرسیدم که محبت چیست؟ گفتا دل داده تر از من. ز محبت پرسیدم که محبت چیست؟...
-
غروب
یکشنبه 9 دی 1386 02:47
در گذر زندگی سردم، اولین و آخرین خورشیدی باش که طلوع می کند، در بلندای طلوع تو و به لطف گرمی وجودت این سرزمین خشک را از اعماق دریاها برویان و از باران چشمانت جانی دوباره به او ببخش، آری به وجودم گرمی ببخش و با ابرهای همیشه پر باران چشمانم عهد کن که هرگز ترکم نکنی تا غروب زندگیم را نبینی...
-
فریاد با شهامت
یکشنبه 29 مهر 1386 00:07
تو همونی که همیشه تو خیالم جا نمیشه تو هـمونی مـهربونی تو برام یه هم زبونی تو که دردم و میدونی چرا با من نمی مونی تو یه خاکی یه زمینی که روی خاک وجودت می دونم که خوب می دونی کرده ام باز برگ و ریشه ابر رو دریا توی دل ما نشسته اینجا بی عشق و صفا نفس نداره حرکت نداره خودش میدونه دریا نداره که با محبت بهش بباره که وقت...
-
یاد گذشته
جمعه 30 شهریور 1386 21:03
چند شب پیش مشهد خیلی سرد شده بود٬ هوا بوی زمستون میداد٬ چند قطره ای بارون بارید٬ بازم اون افکار اومد سراغم٬ رفتم بیرون قدم بزنم٬ فقط یه نخ سیگار میتونست آرومم کنه...
-
دریای سکوت
سهشنبه 27 شهریور 1386 05:28
گریه های شبونه یه حس عاشقونه تو قلب من نشسته هی می گیره بهونه شب زیر نور مهتاب وقتی که میرم به خواب یادم میاد دوباره اون که دوستم نداره پرنده دل من امشب چه حالی داره گریه بکن دوباره شاید به یاد بیاره همیشه با اشاره می گفت که دوستم داره هیچ کسی رو مثل من تو این دنیا نداره چو دست سرد و خشکم تو لحظه ای بگیری از آن همه...
-
زمستان عشق
یکشنبه 28 مرداد 1386 06:12
کوچهء تنگ و تاریکی بود، کوچه ای که از هر دو طرف به بینهایت منتهی می شد، درست در وسط این کوچه خانه ای بزرگ و زیبا وجود داشت، خانه ای بزرگ و زیبا با تمامی امکانات ممکن. سالها بود که پسرکی تنها، در کنار پنجرهء نزدیک به شومینه ای همیشه گرم نشسته بود و به دانه های سپید رنگ برفی که از دل آسمان بی انتها می بارید نگاه می کرد،...
-
اگر تو
جمعه 26 مرداد 1386 21:47
بدون تو اشکام روی گونه روون می شن دیگه با هر بهونه بدون تو دنیا سوت و کور میشمرم لحظه ها رو دونه به دونه پرستوی دلم بی آشیونه به دنبال هوای بوی دونه هنوزم چشمای نازت روبروم تو رو دوباره داشتن آرزومه اگر تشنه ترین خاک زمینم همچو یک رودی در این دشت کویرم خوش آوازه ترین مرد زمینم به جا مانده و در بندت اسیرم اگر تو ، اگر...
-
خاطره غم انگیز
شنبه 13 مرداد 1386 00:51
خیلی وقت بود ازش بی خبر بودم، یه چند ماهی می شد، مثل اینکه ازم خسته شده بود، دیگه سراغم رو نمی گرفت، می گفت برف و دوست داره، می گفت بارون و دوست داره، می گفت منم ببر زیر بارون زیر برف، منم روز های برفی رو خیلی دوست دارم، همیشه می گفتم قدم زدن زیر بارون، غم و غصه های آدم رو می شوره، قدم زدن زیر برف آرامش بخش، دیشب برف...
-
دل گرمی لحظه های سرد
شنبه 30 تیر 1386 01:02
با رویـش این گل دوبـاره، صحرای دل همچون گلستان می شود زمستان قلب سرد من هم این چـنین، همچون بهاران می شود آنگونه که سزاوار است امشب را تا صبح دست نیایش به آسمان خواهم برد آنکس که اکنون مرا به دست فراموشی سپرده را فریاد خواهم کرد و برای شادمانی و جاودانگیش دعا خواهم نمود سپیده دم این شب برای من بسیار مقدس و گرامی است...